خیلی دلم گرفته...
دلم می خواد برم یه جا که تنهای تنها باشم ..
خودم باشم و اون کسی که خواست پا توی این دنیا بزارم ...
بعدش اونقدر براش از زندگیم بگم و براش گریه کنم تا شاید دلش به رحم بیاد ....
تنهایی خیلی سخته ...
ما 2 نوع تنهایی داریم اونی که تنها تنها هستی خیلی بهتر از اونی هست که تو یه جمع باشی و احساس تنهایی کنی
نمی دونم کی از این حال و روز رها می شم ولی دیگه طاقت ندارم نمی دونم خدا جونم اصلا منومی بینی ؟ چرا من این طوری شدم؟ چرا طاقت و تحملم تموم شده؟ چرا بهونه گیری می کنم ؟
امیدوارم به روزای خوش زندگیم بر گردم من فقط زمانی احساس شادی میکنم که در جمع دوستانم هستم ولی مدت این شادی هم خیلی کمه ......
سلام
خسته نباشین
خیلی زیبا نوشتین
واقعا تنهایی بد دردیه
براتون آرزوی موفقیت دارم
خوشحال میشم به من هم سر بزنید
بای